زیارت اربعین نشانه مومن
امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فی الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم
وسائل الشيعه، ج 10، ص 373 / التهذيب، ج 6، ص 52
«نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم»
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است که جبران کنندهٴ نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می برد.
موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجدهٴ بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمهٴ «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.
اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهٴ رسالت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت است؛ «إنی تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتی أهل بیتی»[7]. عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.
در این گزارش به متن خاصی برای زیارت اربعین اشاره نشده و میتوان اینطور برداشت کرد که مطلق زیارت به معنای عرفیِ آن، در روز اربعین دارای این ویژگی است که زائر را دارای نشان ایمان مینماید. خصوصاً با ضمیمه روایات دیگر که زیارت حضرت اباعبدالله را مختص به حضور درکربلا ندانسته و بر سلام از راه دور هم زیارت اطلاق کردهاند.[۵] برای نمونه: «قال اباعبدالله (علیه السلام): إصعد فوق سطحک، ثم التفت یمنة و یسرة، ثم ترفع رأسک إلی السماء، ثم تنحو نحو القبر فتقول: السلام علیک یاأباعبدالله السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، تکتب لک زورة، والزورة حجة وعمرة»[۶]پس میتوان این نتیجه را گرفت که سلام و درودی که در روز اربعین به سمت حضرت صادر شود، إن شاء الله گوینده را مزین به زینت و علامت ایمان میگرداند. البته ممکن است گفته شود ذکر حضرت عسکری از لفظ اربعین در این سخن، اشاره به سخن جدّشان حضرت صادق علیه السلام باشد که زیارتی را تعلیم صفوان کردهاند. آن همان متن معروف زیارت اربعین در مفاتیح الجنان است و در روایت سوم خواهد آمد. در نتیجه خواندن این زیارت از نشانههای ایمان خواهد بود. لکن این احتمال بعید به نظر میرسد چراکه القای خطاب حضرت عسکری لزوماً به آگاهان از روایت حضرت صادق علیه السلام نبوده است، لذا این روایت، سخن و بیان جدیدی دانسته میشود. لکن این نیز پذیرفته است که متیقن از روایت حضرت عسکری علیه السلام، زیارت زائر در کربلا نزد قبر شریف حضرت سیدالشهداء و به لفظ تعلیمی از حضرت صادق علیه السلام میباشد.
زیارت امام حسین u را سبك نشمارید
عالم بزرگوار على ابن عبدالحمید نجفى كه معاصر شهید اول مى باشد در جلد اول كتاب انوار المضیئة آورده است كه در عید فطر سال 772 سید جعفر ابن على نزد من آمد و از عموى پدرش سید حسن ابن ابى الفضائل نقل نمود كه با جماعتى از فامیلها و یاران به خانه خدا مشرف شدیم ، همراه ما عالمى بود بنام ابن تویره سوراوى ، كه احكام حج را به ما یاد مى داد،
روزى كه ما در طواف بودیم مردى از اهالى یمن بنام اسعد ابن سعد، نزد ما آمد و سلام كرد و گفت : من مؤ منى هستم كه با دیدن شما شاد شدم ، و فكر مى كنم از نعمت خداوند این بود كه شما را ملاقات كردم ، و این حج من با دیدن شما كامل خواهد شد، مرا هم شریك كنید بخاطر ثواب ، به او گفتیم مرحبا به تو، تو از مائى و در سود و زیان با مائى ، و با هم افعال حج را انجام مى دادیم ، پس از انجام مناسك ، ما را قسم داد كه به انبار او برویم ، اول امتناع كردیم ، اما با اصرار او رفتیم ، با دیدن غلامان و مال و ثروت او فهمیدیم كه مردى ثروتمند و متمكن است .
پس از صرف غذا، برخواستیم كه برویم ، او به آن عالم گفت : دلم مى خواهد اندكى نزد من بمانى كه با شما كارى دارم ، او نشست و ما رفتیم ، بعدا آن عالم نیز آمد، نصف شب بود كه ناگاه دیدیم آن عالم گریه مى كند و فریاد مى زند و اظهار ندامت مى كند، گفتیم چه خبر است ؟ گفت : شما را بخدا و به احترام این خانه كعبه ، با من بیائید تا به نزد اسعد ابن سعد برویم ، گفتیم : این كار امكان ندارد، چگونه در این دل شب با وجود این همه افراد دزد و بزهكار، خود را به خطر اندازیم .
آن مرد گفت : اگر من به گردن شما حقى دارم و شما مى خواهید پاداش مرا بدهید، الان وقت آن است ، شما را به جدتان پیامبر اكرم كه قبول كنید، آنقدر اصرار كرد كه ما پذیرفتیم ، بیشتر لباسهاى غیر لازم را در آوردیم (از ترس دزدها) و با او راه افتادیم ، در خانه اسعد ابن سعد كه رسیدیم در زدیم ، گفت : كیستید؟ گفتیم ما همان ساداتى هستیم كه از عراق آمده و دوستان تو هستیم .
گفت : مرحبا ولى سروران من ، در این وقت مى ترسم كه در را باز كنم ، فردا بیائید قدمتان روى چشم ، گفتیم ما كار ضرورى با تو داریم ، كسى هم با ما نیست كه از آن بترسى ، با اصرار ما در را باز كرد، وارد شدیم ، آن عالم با اسعد خلوت كردند، عالم شروع كرد به گریه و التماس كردن ، و اسعد را به خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام قسم مى داد، اما اسعد مى گفت : هرگز انجام نمى دهم !
سخن میان آنها طول كشید، ما به آن دو گفتیم ما را هم در جریان بگذارید، اسعد گفت : اى سروران من (دیروز) كه شما از پیش من رفتید و با این عالم تنها شدم ، به او گفتم : شما در عراق هستید و به زیارت امام حسین علیه السلام بسیار مشرف شده اید، ولى من دستم بخاطر دورى راه كوتاه است ، در عوض من بسیار حج مشرف شده ام ، دلم مى خواهد كه یكى از زیارتهاى امام حسین خودت را با یك حج من معامله كنى ؟ اما او نپذیرفت ، تا اینكه در مقابل نه حج و چهار مثقال طلاى قرمز راضى شد، و یك زیارت امام حسین را با نه حج و چهار مثقال طلا فروخت ، و پول را هم گرفت و از هم جدا شدیم ، الان آمده است و مى خواهد معامله را فسخ كند، هر چه به او مى گویم ، علت فسخ چیست ؟ جواب نمى دهد، من هم فسخ نمى كنم .
به آن عالم گفتیم ، علتش را بگو شاید فسخ كند، گفت : مرا معذورم دارید، گفتیم چاره اى نیست ، گفت : من خوابیده بودم ، در خواب دیدم كه قیامت برپا شده و گروهى از مردم را به طرف بهشت و برخى را به طرف جهنم مى كشند، من به طرف بهشت مى رفتم ، كه به حوضى رسیدم كه كناره آن در دسترس نبود، در آن ظرفهائى بود مثل ستاره هاى آسمان ، جلو رفتم ، ناگاه امیرالمؤ منین على ابن ابیطالب علیه السلام را دیدم كه كنار حوض نشسته است ، عرض كردم : یا امیرالمؤ منین ، بنده شما و شیعه و دوستدار شمایم ، مرا سیراب نما، حضرت فرمود: برو نزد فاطمه دختر پیامبر علیهماالسلام نگاه كردم دیدم حضرتش نیز بر حوض نشسته است ، سلام كردم ، از من روى گردانید، از طرف دیگر آمدم و سلام كردم ، باز روى گردانید، عرض كردم : بانوى من ، من از دوستان و شیعیان فرزندان شمایم فرمود:
آیا مگر تو نیستى كه زیارت حسین را سبك شمردى ؟! خداوند آنچه را گرفتى بركت ندهد، از خواب برخاستم و مضطرب شدم ، همچنانكه مى بینید، الان از این مرد به خداوند بزرگ و پیامبر اكرم و ائمه معصومین درخواست مى كنم كه معامله را فسخ كند،
اسعد ابن سعد گفت : یاللعجب ، من قبل از شنیدن این جریان ، معامله را فسخ نمى كردم ، الان مى خواهى فسخ كنم ؟! من هرگز چنین نكنم اگر چه مثل كوههاى مكه به من طلا بدهى ، هر چه اصرار كردیم فایده نداشت ، بیش از دو سال نگذشت كه دارائى آن عالم نابود شد، و بشدت فقیر شد و از مردم درخواست مى كرد و خودش مى گفت این به نفرین حضرت فاطمه صلوات الله علیها مى باشد و به همان وضع مرد.
دارالسلام ج 2 ص 331
خیرخواهی خداوند
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِامام صادق علیه السلام فرمودند: هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، حب امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او میاندازد و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد.(وسائل الشیعه/ج14/ص496)
زيارت پياده امام حسين (ع)
در رابطه با انجام زيارت پياده حضرت سيد الشهداء (ع) مرحوم محدث بزرگوار شيخ حر عاملي باب مستقلي را در کتاب وسائل الشيعه با عنوان (باب استحباب المشي الي زياره الحسين(ع) وغيره) گشوده است ورواياتي در اين خصوص آورده است که برخي از آنها را مي آوريم:
شيخ حر عاملي به نقل از شيخ طوسي به اسنادش از حسين بن ابي فاخته آورده است که امام صادق(ع) به وي گفت: ( يَا حُسَيْنُ، مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) إِنْ کَانَ مَاشِياً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ حَطَّ بِهَا عَنْهُ سَيِّئَةً.. حَتَّى إِذَا صَارَ بِالْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ، وَ إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِينَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ لَهُ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ رَبُّکَ يُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفْ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى[3])، اي حسين! هرکس که از خانه خويش به قصد زيارت حسين بن علي بن ابي طالب خارج گردد پس اگر پياده باشد خداوند به ازاي هر گامي که بر مي دارد براي او يک کار نيک نوشته ويک کار بد او را پاک مي کند.. تا آنگاه که به حائر (قبر امام حسين(ع) در کربلا) رسد، که خداوند او را در صالحان ونيکان قرار دهد، ووقتي که زيارت را به پايان رساند او را از نجات يافتگان قرار داده وبه هنگام بازگشت فرشته اي به نزد وي آمده و ميگويد: من فرستاده خدايت هستم، خدايت سلامت مي رساند ومي گويد: کارهاي خود را از نو سرگير، که گناهان گذشته ات مورد بخشش قرار گرفت.
وسائل الشيعه ج14 ص439 ح19553، به نقل از تهذيب الاحکام ج6،ص43،ح89.
علي بن ميمون صائغ از امام صادق(ع) نقل مي کند که حضرت به وي فرمود: (يَا عَلِيُّ زُرِ الْحُسَيْنَ وَ لَا تَدَعْهُ، قُلْتُ: مَا لِمَنْ زَارَهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ تُرْفَعُ لَهُ دَرَجَةٌ ثُمَّ ذَکَرَ حَدِيثاً طَوِيلًا يَتَضَمَّنُ ثَوَاباً جَزِيلًا)[ وسائل الشيعه ج14 ص441 ح19556.] ؛
أي علي! حسين را زيارت کن وآن را رها مکن، گفتم: چه ثوابي براي زيارت کننده اوست؟ فرمود: هرکس که با پاي پياده به زيارتش بشتابد خداوند به ازاي هر گام او برايش يک کار نيک نوشته ويک کار بد او برداشته ويک درجه به وي مي دهد. آنگاه حديث طولاني که دربردارنده ثواب زياد زيارت آن حضرت است را بيان فرمود.
ابن قولويه به سندش از حضرت عبدالعظيم حسني واو نيز به سندش از سدير صيرفي نقل مي کند که امام باقر (ع) در رابطه با زيارت حضرت امام حسين(ع) فرمود: (مَا أَتَاهُ عَبْدٌ فَخَطَا خُطْوَةً إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ حَطَّ عَنْهُ سَيِّئَةً)[ وسائل الشيعه ج14 ص441 ح19557، به نقل از کامل الزيارات ابن قولويه ص134.].
هر بنده اي که به زيارت او رود خداوند براي هر گام او يک حسنه نوشته ويک سيئه را برمي دارد.
از برخي روايات اين ثواب فوق العاده بيشتر وتا هزار برابر نقل شده است که ممکن است بستگي به اختلاف معرفتي زائران داشته باشد، به نحوي که هرکس را معرفت وشناخت امام وامامت بيشتر باشد اجر وثواب بيشتري نصيب او مي گردد، ابوصامت مي گويد: از امام صادق(ع) شنيدم که فرمود:(مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ مَاشِياً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَيْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَيْکَ وَ امْشِ حَافِياً وَ امْشِ مَشْيَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ فَإِذَا أَتَيْتَ بَابَ الْحَائِرِ فَکَبِّرْ أَرْبَعاً ثُمَّ امْشِ قَلِيلًا ثُمَّ کَبِّرْ أَرْبَعاً ثُمَّ ائْتِ رَأْسَهُ فَقِفْ عَلَيْهِ فَکَبِّرْ أَرْبَعاً وَ صَلِّ عِنْدَهُ وَ سَلِ اللَّهَ حَاجَتَکَ)[ وسائل الشيعه ج14 ص440 ح19555.].
هرکس که با پاي پياده به سوي قبر حسين(ع) رود خداوند براي هر گام او هزار حسنه (کار نيک) نويسد واز او هزار بدي را بزدايد وبه او هزار درجه دهد، پس وقتي که به فرات رسيدي غسل کن وکفشها را بر خود آويزان کن وبا پاي برهنه حرکت کن وچون بنده ذليل حرکت کن ووقتي که به در حائر رسيدي چهار بار الله اکبر گو آنگاه کمي حرکت کن وسپس چهار بار تکبير گو تا وقتي که سمت سر او برسي آنگاه بايست وچهار بار الله اکبر بگو وآنجا نماز بگذار وحاجتت را از خدا بخواه.
ابوعيد قاضي مي گويد: در اتاق امام صادق(ع) وارد شدم شنيدم که فرمود: (مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ مَاشِياً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ وَ بِکُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ يَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَةٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِيلَ..)[ وسائل الشيعه ج14 ص441 ح19558، به نقل از کامل الزيارات ابن قولويه ص134؛ ونگ: بحار الانوار ج98 ص36.]،
هرکس که با پاي خود به زيارت قبر حسين (ع) رود خداوند در برابر هر گام او وهر قدمي که برمي دارد وبر بر زمين نهد ثواب آزاد کردن بنده اي از فرزندان اسماعيل(ع) دهد.
عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکُمْ فِی فَضْلِ زِیَارَتِهِ لَتَرَکْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ أَحَدٌ وَیْحَکَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اتَّخَذَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَیْتِ وَ لَمْ یَذْکُرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ وَ إِنْ کَانَ کَذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا شَیْءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْإِحْرَامَ لَوْ کَانَ فِی الْحَرَمِ کَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ الْحَرَمِ
از امام صادق علیه السلام روایت شده: بخدا قسم، اگر درفضیلت زیارت امام حسین علیه السلام با شما سخن میگفتم، قطعا، حج را بطور کلی رها می کردید، و هیچکدام از شما حج نمی رفت، مگر نمی دانی که خداوند سبحان قبل از اینکه مکه را حرم خود بگیرد، کربلا را حرم امن و مبارک خود گرفت، ابن ابی یعفور عرضه داشت؛ خداوند حج بیت الله را بر مردم واجب نمود در حالیکه ذکری از زیارت امام حسین علیه السلام نیاورد، حضرت فرمودند: اگر چه این گونه است، چرا که این چیزی است که خداوند آن را چنین قرار داده است، آیا نشنیده ای کلام امیرالمومنین علیه السلام را که: همانا کف پا( باطن قدم) سزاوارتر به مسح کشیدن نسبت به روی پا می باشد، لیکن خداوند مسح ظاهر پا را بر بندگان واجب نموده است، آیا نمی دانی که احرام بستن اگر در حرم بود، بهتر می بود، لیکن خداوند احرام بستن را در غیر حرم مفروض نمود.(وسائل الشیعه/ج14/ص514)
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ ع قَالَ لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ ع مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَاتٍ قُلْتُ وَ مَا فِیهِ قَالَ مَنْ زَارَهُ شَوْقاً إِلَیْهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِیدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ
محمد بن مسلم از امام باقرعلیه السلام روایت کرده: اگر مردم می دانستند، زیارت امام حسین علیه السلام چقدر فضیلت و ثواب دارد، بدرستیکه از شوق می مردند و نفسهایشان از روی حسرت بند می آمد. گفتم: چقدر فضیلت دارد، حضرت فرمودند: هر کس امام حسین علیه السلام را زیارت کند از روی اشتیاقی که به او دارد، خدا برایش هزار حج مقبول و هزار عمره مبرورة و اجر هزار شهید از شهداء بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب هزار بنده آزاد کردن که مراد از آن رضای خدا باشد،می نویسد. ( وسائل الشیعه/ ج14/ص453)
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع عِنْدَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَنْظُرُ إِلَى مَوْضِعِ مُعَسْکَرِهِ وَ مَنْ حَلَّهُ مِنَ الشُّهَدَاءِ مَعَهُ وَ یَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ دَرَجَاتِهِمْ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدِکُمْ بِوَلَدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَرَى مَنْ سَکَنَهُ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ آبَاءَهُ ع أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لَهُ وَ یَقُولُ لَوْ یَعْلَمُ زَائِرِی مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهُ لَکَانَ فَرَحُهُ أَکْثَرَ مِنْ غَمِّهِ وَ إِنَّ زَائِرَهُ لَیَنْقَلِبُ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ ذَنْبٍ
امام صادق علیه السلام فرمودند: همانا حسین بن علی علیهما السلام از نزد پروردگارش نگاه می کند به موضع اردوگاهش و محلی که شهدا با او قرار دارند و به زائرانش نیز نظر می اندازد، در حالی که ایشان بخوبی آنها را و نامهایشان و نام پدرانشان و درجات آنها و منزلت آنها را نزد خداوند، بهتر از احدی از شما نسبت به فرزندانش می شناسد، و بدستیکه امام حسین علیه السلام می بینید چه کسی ساکن کربلا شده (جهت زیارت) و برای او استغفار می کند و از پدران بزرگوارش می خواهد برای او استغفار کنند و می فرماید: اگر زائر من می دانست، آنچه را که خداوند برای او مهیا نموده است شادیش بیشتر از غمش می شد و همانا زائر امام حسین علیه السلام از زیارت برمی گردد در حالیکه هیچ گناهی بر او باقی نمی ماند.(وسائل الشیعه/ج14/ص423)
پرسش:
در کتاب های دعا می خوانیم که مثلاً زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) ثواب صد حج و صد عمره را دارد. این گونه روایات را چگونه توجیه می کنید؟
پاسخ:
یک مثال: اگر معماری بگوید: کندن یک متر پی قبل از دیوارچینی و شفته ریزی با آهک، از نظر استحکام برابر است با صد متر چیدن دیوار، سخن او را می پذیریم با اینکه کندن پی نه نردبام می خواهد و نه بر روی دیوار ایستادن، و نه احیاناً از دیوار و یا چوب بست افتادن، و با اینکه کندن پی و شفته ریزی کاری ساده است، نه ماله می خواهد، نه شاقول، نه گچ بری، نه رنگ آمیزی و… چطور ممکن است کاری به این سادگی و کم خرجی و آسانی صد برابر آن کار باشد؟ زنده نگه داشتن یاد سیدالشهدا و کار او، شناساندن مقام امامت و رهبری اوست، که پایه و اساس دین است؛ چنان که امام باقر(ع) فرمود: بُنی الإِسلامُ عَلى خَمسٍ، عَلَى الصَّلاةِ والزَّکاةِ والصَّومِ والحَجِّ والوَلایة، ولَم ینادَ بِشَی ءٍ کما نودی بِالوَلایةِ.۱اسلام بر پنج چیز بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حجّ و ولایت و به هیچ چیز چون ولایت دعوت نشده است.
1.. الکافی، ج ۲، ص ۱۸، ح ۱ عن أبی حمزة و ح ۳ عن فضیل بن یسار و ح ۵ عن زرارة و ص ۲۱، ح ۸.